سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرچه بدان بسنده کردن توان ، بس بود همان . [نهج البلاغه]

باسمه تعالی

چه سخته سخن گفتن از خورشید در هوای ابری! چه سخته سخن گفتن از خورشید در شبی تاریک

چه سخته حرف زدن درباره کسی که نمیبینیش  

آقاچه قدر باید منتظر بمانیم خسته شدیم

پس چرا نمی آیی

خسته شدیم ولی جا نزدیم به خاطر رفیقایی که تو دنیا داری بیا

همه عالم برای حضورت ثانیه شماری میکنن و تو همچنان پشت پرده ای الهی دورش بگردم ما بدبختا فکر میکنیم آقا مارا فراموش کرده

آی رفیق بدون که آقا مثل منو تو نیستا 

پدر که هیچوقت بچه هاش از  یادش نمیرن گاهی ممکنه به اون بچش که با صفا تره ....

آقا حداقل کمی رخ بنما                که دیدن رخ دلدار همان عشق است

اما رفیق تو اگه چهره ی دلدار را ببینی چیکار میکنی؟ اصلا واسه اینکه ببینیش کاری هم کردی یانه

آی رفقا ما برا آقامون چه کردیم

اگه آقا جمعه شبا که کارنامه اعمالتو نگا کنه خون گریه میکنه یا نه اون خنده قشنگشو برات می فرسته

آی رفیق بدون که آقا مثل منو تو نیستا 

اگه دعاکنه همه کارهامون ردیفه ها

ببنم رفقا چقدر تو  کارامون یاد آقاییم که الان انتظار داریم یادمان باشد

رفقا بیاین با هم موقع گنتاه یاد جمعه شبا که پروندها میره پیش آقا باشیم گناهی نکنیم که آقا واسه ما ها خون گریه کنه

آقا جان جهنم را شاید بشه تحمل کرد ولی .......... گریه های تورا چه طور تحمل کنیم ؟

 

 

الاسلام علیک یا حجت الله فی ارضه

ورحمة الله و برکاتة


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سید 86/8/24:: 8:51 عصر     |     () نظر